پارت1

با خوشحالی سوار آسانسور شدم و دکمه ی طبقه ی 11 رو فشار دادم چند دقیقه ی بعد در آسانسور باز شد  و یه پسر قد بلند و خوشتیپ کارد آسانسور شد حوصله ی آنالیز کردنش  رو نداشتم برای همین زود کلید رو تو در چرخوندم و وارد خونه شدم مامان توی آشپزخونه مشغول آشپزی بود که یه دفعه از پشت بغلش کردم هینی کشید و دستش رو روی  قلبش گذاشت و با غرغر گفت:((زلیل مرده مگه صد بار نگفتم از پشت بغلم نکن)) حندیدم و گفتم:((مژده بده مامان خانوم. )) مامان برگشت سمتم و گفت:((خیر باشه دخترم ))رفتم سمت قابلمه و درش رو برداشتم و در حالی که بو میکشیدم گفتم:((برای طرحم یکی از بیمارستانای نزدیک خونه قبولم کردم ))مامان با خوشحالی گفت:((خدایا شکرت ))قاشقی برداشتم و از غذای مورد علاقم خورشت فسنجون چشیدم که مامان زد رو دستم و گفت:((ناخونک نزن برو لباسات رو در بیار .))


نودهشتیا|سایت98ia رو ,مامان ,ی ,آسانسور ,خوشحالی ,خونه ,از پشت ,برداشتم و ,و گفت ,با خوشحالی ,سمت قابلمهمنبع

دانلود رمان تقاص

باران،داغ

شکوفه یخ زده

!D p-

دنیامو برگردون

معرفی رمان بی پناه|دانلود رمان بی پناه

بادام_سوخته1

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چگونه جسمي سالم وزيبا داشته باشيم نرم افزار وبلاگ تفریحی پابجی سنتر miracluous90 اقامت اروپا جدید دنیای بازی ولی الله خرید هاست و دامنه زهرا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.